2. ملک نظام الدین حسن بن ابراهیم
او مستعدترین و مشهورترین ملوک شبانکاره بوده است و مردی به کار بوده و مدتی تخت فارس گرفته و حکومت رانده و بنیاد بوق زرین- که غایت هرکس در فارس پادشاه بودی بر در او زدندی – او نهاده .پس در شهور سنه ی خمس وخمسین واربع مائه که سلطان آلب ارسلان سلجوقی به استخلاص ممالک عراق لشکر کشید و به همدان بر تخت نشست ، منکو برس را که خویش او بود نامزد ممالک فارس کرد .چون لشکر منکو آهنگ شیراز کرد نظام الدین حسن مردی داهی بود دانست تاب لشکر منکو نیاورد آیت فرا برخواند و با دویست مرد شبانکاره ای که بر ایشان معولی داشت عزیمت شبانکاره کرد . منکو برس امیری جاولی نام را از لشکر خود با هزار سوار از پی او فرستاد . جاولی در کوهی به نظام الدین حسن رسید که امروز( در زمان نویسنده ) آن را باره ی سمس گویند به زبان شبانکارگی و آنجا حربی سخت کردند وهنوز در آن کوه آثار آن حرب و گور کشتگان ظاهر است .
و نظام الدین منهزم تا به فسنجان بیامد و جاولی نیز در عقب بیامد و در این موضع که راه فسنجان است به ایگ و به زبان شبانکاره ای آن را عقبه ی گل زرد گویند حربی کردند ، عاقبت هم انهزام بر نظام الدین افتاد و عازم فرگ شد و جاولی لشکر به فرگ کشید و فرگ آن زمان از عداد ممالک کرمان بود. والی فرگ پیش آمد و جاولی را دستبردی مردانه نمود و او را منهزم گردانید و نظام الدین به فرغان شد و در بانک فحان ( ؟ ) بنشست . چون آوازه لشکر جاولی بنشست باز به جوشناباد آمد که خاندان قدیم او و آبا و اجداد او بود و همان حکومت اقوام شبانکاره داشت . در آن زمان شبانکاره محقر ولایتی بود . شهر و پادشاه خانه ، ولایت جوشناباد بود که چهار قلعه محکم داشت که هرگز از دست شبانکارگان نرفته بود. یکی قلعه اصطهبانان و یکی قلعه ی اصطهیار و یکی قلعه ی رمبته و یکی قلعه جوشناباد و آن همه شوکت شبانکارگان از برای این چهار قلعه بود .
پس چون منکو برس نماند و جاولی نیست شد و روزگار سلجوقیان روی در تراجع نهاد ، هرکسی طمع در ولایتی کرد . اکثر اتابکان ملوک سلجوق ،بعضی بر ری و برخی بر عراق و بعضی بر آذربادگان و بعضی بر فارس مستولی شدند. نظام الدین حسن دیگر باره به طمع مملکت فارس به فسنجان آمد. آوازه رسید که تراکمه سلغزی مملکت شیراز را فرو گرفتند. نظام الدین طمع از ملک شیراز منقطع کرد چون لشکرش یکصدم لشکر تراکمه نبود ، عزیمت کرد که باز به جوشناباد رود .
روزی در این کوه که امروز قلعه دارالامان است به شکار بر نشسته بود واین آب که از شیف به بدره می آید بدید و او را خوش آمد ، آنجا تقدیر قلعه ای محکم کرد و در آن چند ماه مهندسان را فرمود تا رسم قلعه نهادند و بنای باره و خندق و سور بنهاد و محلات و خانه ها را بنیاد کرد و بعضی به اتمام رسانید و چون تمام شد یکی از پسران خود به کوتوالی معین فرمود و خود با قوم به جوشناباد مراجعت کرد .
و چون نظام الدین را عمر از هشتاد برگذشته بود و بنای کارها را ضبطی داده و شبانکارگان نیک مستولی ، هم در آن روزگار به جوار حق رحلت کرد و در جوشناباد مدفون شد .
نظرات شما عزیزان: